Paradise



به دور دست ها که خیره میشوم فارغ از هرگونه خیالی،افق را که می نگرم سایه ای لرزان در برم میگیرد،بوی باران میدهد.به کوه ها مینگریم و به دره ها و مردمانی که از درختان گردن آویز شده اند و با وزش باد تاب میخورند.به لبه پرتگاهی میرویم که رودخانه ای در آن جریان دارد؛خروشان و پر تب و تاب که مرا به خود میخواند و در آرزوی هم آغوشی،غرش میکند.دستانم را گرفته،هنوز هم مثل گذشته وفاداری در آسمان گونه اش می درخشد.محکم تر از همیشه در آغوشم میگیرد و من چه شیرین در آن سیاهی حل میشوم.زوزه گرگ ها را میشنوم و خش خش برگ درختان پاییز را.به ناگه میبوسمش و جانم آتش میگیرد؛شعله ور میشوم.به خنکای رودخانه سقوط میکنم.

چشم که باز میکنم خود را غرقه در آسمانش می یابم.


مشتاقانه چشم آبیش را به من دوخت که روی برفها رد خون را سوی کلیسای سوخته دنبال میکردم.صدای سوختن چوب ها و فرو ریختن برج ناقوس گویی تشویق حاضران بود تا دست در دستش دهم، زوزه در هم آمیخته باد و گرگ های زخمی ردایم را در هم بپیچند و سوی آن خانه که آتش عشق بال فرشتگانش را میسوزاند برای زندگی ابدی بشتابم.
شب مرا میخواند و چه زیبا پاسخش میدهم و هم آغوشش تا عمق سیاهی میروم.با او هستم و از من غفلت نمی کند.او خود تاریکی و من در جست و جوی کران این ظلمت در هم آمیخته ایم و بازیچه دست حیله های شیرینش شده ام.هرچه بیشتر غرقش میشوم وفادارتر میشود.موهایم را در هم میبافد،عشقش در جانم آتش می افکند.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

خرید فروش لوازم مصرفی پزشکی بجنورد لپ تاپ استوک نامبرینو اسپرت دوربین | ویدئو دیتا پروژکتور ، وایت برد هوشمند و پرده نمایش ، ویدئو دیتا پروژکتور ، وایت برد هوشمند ، پرده نمایش شهربهشت(رضوانشهر) MUSIC تور چین seyede1831